خانه کودکی بابای آیدا توی یک شهرک کوچک بود به اسم چهل دستگاه. خانههای ویلایی با کوچههایی مدرن و دلباز. اطراف شهرک بیابانی بود پر از این خارهای سگ جانی که عکسش همین بالاست. نمونه هلندیاش بلند قد و لاغر است بر خلاف مشابه کوتاه و تپلتر ایرانی. جملهی قبل را دربارهی آدمها هم میشود گفت. ساقهي این گل بنفش خوشرنگ پر از خارهای ریز است که میشود با کارد میوهخوری آرام تراشیدشان و یک دستگیره خوب درست کرد برای نگه داشتن گل. خارهای را که دانه دانه با دست بکنی، گل نرم و رشته رشته باز میشود و مثل موی دلبر میریزد روی شانه. کل موها را اگر مثل موی دلبر چنگ بزنید و با یک حرکت از جا بکنید، زیرش یک کاسبرگ (درست میگویم؟) نرم سفید است قابل خوردن هر چند بسی بیمزه.
اینها را از کجا میدانم؟ تجربه. چرا؟ چون تا برنامهی کودک ساعت پنج خیلی وقت داشتیم و یوتیوب هم نبود.