کلیسای قدیم از نمایی دیگر (عکس بالا) و خانهای در مقایسه با کلیسا نه چندان قدیمی سر کوچه خودمان. عکس دوم را که میگرفتم هوا صاف و آفتابی بوده. یک شباهتهایی بین این دو تا عکس بود که باعث شد بگذارمشان کنار هم. به ساعت کلیسا اگر دقت کنید حقههای معمار را میتوانید ببینید برای راست نشان دادن برج کج. دو قطعه فلزی پیکان مانند با اندازههای مختلف کنار عددهای سه و نه. برجهای کوچک کنار ساعت با طولهای کمی متفاوت (اگر اشتباه نکنم). و چند تا حقه دیگر که از این زاویه پیدا نیست.
برای آیدا نقاشی کشیدم. یک خانه ویلایی با سقف شیروانی و یک ترامپولین توی حیاط. عکس خودش را کشیده و به فارسی کنارش نوشته «مِخام اینجا ز ِند ِگی کُنم». کسرهها را بعد از حروف مینویسد. مثل خط لاتین. «میخوام» را نوشته مِخام. در هلندی «ای» کوتاه و بلند داریم. کوتاهش صدایی میدهد بین «ای» و کسره فارسی. صدایی است که در فارسی وجود ندارد و بچه تلفظ هلندی را جایگزین میکند و به همان شکل هم مینویسد.
اینجا مسیر همیشگیام نیست. رفته بودم باربکیوی خداحافظی الیزا که قراردادش تمام شده و دارد دنیای کثیف مهندسی نفت را ول میکند و میرود دنبال موسیقی. از این مسیر برگشتم خانه. نزدیک سینمای دلفت.